عشق فقط تویی ...

فقط برای عشقم

migan kasayi ke mashroob bokhoran miran jahanam

jahanami ke adamash mast bashan

az donyayi ke adamash past bashan kheyli behtare

نوشته شده در دو شنبه 23 / 6 / 1392برچسب:,ساعت 11:0 AM توسط ف.ع| |

 Photo

نوشته شده در شنبه 28 / 3 / 1392برچسب:,ساعت 1:1 PM توسط ف.ع| |

 

نوشته شده در شنبه 28 / 3 / 1392برچسب:,ساعت 12:59 AM توسط ف.ع| |

 

هیچ وقت واسه نگه داشتن کسی

که تفاوتت را با بقیه نمیفهمه

تلاش نکن

نوشته شده در شنبه 28 / 3 / 1392برچسب:,ساعت 12:51 AM توسط ف.ع| |

 Photo

نوشته شده در شنبه 28 / 3 / 1392برچسب:,ساعت 12:49 AM توسط ف.ع| |

 Photo: #quote

نوشته شده در شنبه 28 / 3 / 1392برچسب:,ساعت 12:46 AM توسط ف.ع| |

 

نوشته شده در شنبه 28 / 3 / 1392برچسب:,ساعت 12:44 AM توسط ف.ع| |

نوشته شده در دو شنبه 25 / 3 / 1392برچسب:,ساعت 3:6 PM توسط ف.ع| |

 

عشق و عشق وعشق

دختری بود نابینا که از خودش تنفر داشت

نه فقط از خود ، بلکه از تمام دنیا تنفر داشت اما یکنفر را دوست داشت

دلداده اش را “ با او چنین گفته بود :

« اگر روزی قادر به دیدن باشم حتی اگر فقط برای

یک لحظه بتوانم دنیا را ببینم عروس تو و رویاهای تو خواهم شد »

و چنین شد که آمد آن روزی که یک نفر پیدا شد

که حاضر شود چشمهای خودش را به دختر نابینا بدهد

و دختر آسمان را دید و زمین را ، رودخانه ها و درختها را

آدمیان و پرنده ها را و نفرت از روانش رخت بر بست

دلداده به دیدنش آمد و یاد آورد وعده دیرینش شد :

« بیا و با من عروسی کن ببین که سالهای سال منتظرت مانده ام »

دختر برخود بلرزید و به زمزمه با خود گفت :

« این چه بخت شومی است که مرا رها نمی کند ؟ »

دلداده اش هم نابینا بود

و دختر قاطعانه جواب داد : قادر به همسری با او نیست

دلداده رو به دیگر سو کرد که دختر اشکهایش را نبیند

و در حالی که از او دور می شد گفت

« پس به من قول بده که مواظب چشمانم باشی . . .»

 

دوستان خوبم :

هستند کسانی که فقط به آن اندازه که به شما احتیاج دارند

به شما احترام میگذارند ، و چه سخت است . . .

باخت زندگی ، باخت عشق . . .

به خاطر . . . ؟

نوشته شده در دو شنبه 25 / 3 / 1392برچسب:,ساعت 3:4 PM توسط ف.ع| |

 

 

انتظار سخته ولي شيرين

وقتی زندگیتو عاشقانه با کسی شروع می کنی که خودت انتخاب


کردی و شناخت کامل رو نسبت بهش داری و با تمام وجودت


دوستش داری٫ هر سختی و گرفتاری را به راحتی تحمل می کنی


و تحمل این سختیا برات لذت بخشه٫


چون دوستش داری و می دونی دوستت داره...


اما وقتی زندگی بی عشقی را شروع می کنی٫


با اینکه می دونی عشق کس دیگه ای٫ تو دلت هست٫


با کوچکترین مشکل می شکنی٫ می تونی صبر کنی٫ اما نمی


خوای٫ چون دوستش نداری٫ کنارش هستی٫ اما دلت جای دیگه


است و برای یکی دیگه پرپر می زنه...


اون وقتکه زندگیت می شه جهنم٫ چون به اجبار فقط


همدیگرو تحمل می کنین...


عشق و با تمام سختیاش دوست دارم


چون تو تمام لحظه هاش تو رو می بینم


که برای همیشه کنارمی ...

نوشته شده در دو شنبه 25 / 3 / 1392برچسب:,ساعت 2:58 PM توسط ف.ع| |

 

 

ما آدم ها موجودات عجیبی هستیم .... وقتی میگیم تنهام بذار ؛ یعنی بیشتر از همیشه به وجودت احتیاج دارم ... !!!

نوشته شده در دو شنبه 25 / 3 / 1392برچسب:,ساعت 2:56 PM توسط ف.ع| |

 

نمیدونم چه رمزیه لامصـــب . . .
بعضیـــــا میگن "عزیــــــزم" انگار فحــش دادن،
ولی بعضیا به آدم میگن "دیوونـــــه" انگار دنیـــا رو به آدم دادن

نوشته شده در دو شنبه 25 / 3 / 1392برچسب:,ساعت 2:53 PM توسط ف.ع| |

 

 

"چقدر سخته اونی که دوسش داری بشینه کنارت
از کسی که دوسش داره بگـــه "

نوشته شده در دو شنبه 25 / 3 / 1392برچسب:,ساعت 2:47 PM توسط ف.ع| |

 

Bibadil-Photojoke-253-910131-Moskelat-o-Dar.jpg

نوشته شده در دو شنبه 25 / 3 / 1392برچسب:,ساعت 2:44 PM توسط ف.ع| |

 

دلم برات تنگ شده جوووووووووونم

نوشته شده در دو شنبه 25 / 3 / 1392برچسب:,ساعت 12:44 AM توسط ف.ع| |

نوشته شده در دو شنبه 25 / 3 / 1392برچسب:,ساعت 12:38 AM توسط ف.ع| |

نوشته شده در دو شنبه 25 / 3 / 1392برچسب:,ساعت 12:35 AM توسط ف.ع| |

درین محاکمه تفهیم اتهام ام کن

سپس به بوسه ی کارآمدی تمام ام کن

 

اگرچه تیغ زمانه نکرد آرام ام،

تو با سیاست ابروی خویش رام ام کن

 

به اشتیاق تو جمعیتی ست در دل من

بگیر تنگ در آغوش و قتل عام ام کن

 

شهید نیستم اما تو کوچه ی خود را

به پاس این همه سرگشتگی به نام ام کن

 

شراب کهنه چرا؟ خون تازه آوردم...

اگر که باب دلت نیستم حرام ام کن

 

لبم به جان نرسید و رسید جان به لبم

تو مرحمت کن و با بوسه ای تمام ام کن

نوشته شده در جمعه 22 / 3 / 1392برچسب:,ساعت 10:24 PM توسط ف.ع| |

نوشته شده در جمعه 22 / 3 / 1392برچسب:,ساعت 10:21 PM توسط ف.ع| |

نوشته شده در جمعه 22 / 3 / 1392برچسب:,ساعت 10:16 PM توسط ف.ع| |

نوشته شده در جمعه 22 / 3 / 1392برچسب:,ساعت 10:7 PM توسط ف.ع| |

نوشته شده در جمعه 22 / 3 / 1392برچسب:,ساعت 12:58 AM توسط ف.ع| |

نوشته شده در جمعه 22 / 3 / 1392برچسب:,ساعت 12:54 AM توسط ف.ع| |

 


 

میروم خسته و افسرده و زار

سوی منزلگه ویرانی خویش

به خدا می برم از شهر شما

دل شوریده و دیوانه ی خویش

می برم که در آن نقطه ی دور

شستشویش دهم از رنگ گناه

شستشویش دهم از کله ی عشق

زین همه خواهش بیجا و تباه

می برم تا ز تو دورش سازم

ز تو ای جلوه ی امید مهال

می برم زنده بگورش سازم

تا از این پس نکند یاد وصال

ناله می لرزد می رقصد اشک

آه بگذار که بگریزم من

از تو ای چشمه ی جوشان گناه

شاید آن به که بپرهیزم من

بخدا غنچه ی شادی بودم

دست عشق آمد و از شاخم چید

شعله ی آه شدم صد افسوس

که لبم باز بر آن لب نرسید

عاقبت بند سفر پایم بست

میروم خنده به لب خونین دل

میروم از دل من دست بدار

ای امید عبث بی حاصل

نوشته شده در جمعه 22 / 3 / 1392برچسب:,ساعت 12:49 AM توسط ف.ع| |

نوشته شده در جمعه 22 / 3 / 1392برچسب:,ساعت 12:48 AM توسط ف.ع| |

 

سلام بهونه قشنگ من برای زندگی

آره بازم منم همون دیونه همیشگی

فدای مهربونیات چه میکنی با سرنوشت؟!

دلم واست تنگ شده بود این نامه رو برات نوشت!

حال من و اگه بخوای رنگ گلای قالیه

جای نگاهت بدجوری تو صحن چشمام خالیه

ابرا همه پیش منن اینجا هوا پر از غمه

از غصه هام هرچی بگم جون خودت بازم کمه

دیشب دلم گرفته بود رفتم کنار آسمون

فریاد زدم یا تو بیا یا منو پیشت برسون

فدای تو یه وقت شبا بی خوابی خسته ات نکنه

غم غریبی عزیزم سرد و شکسته ات نکنه

چادر شب لطیفتو از روت شبا پس نزنی

تنگ بلور آبتو یه وقت ناغافل نشکنی

اگه واست زحمتی نیست بر سر عهدمون بمون

منم تو رو سپردمت دست خدای مهربون

راستی دیروز بارون اومد منو خیالت تر شدیم

رفتیم تا اوج آسمون با ابرا هم سفر شدیم

از وقتی رفتی آسمون پر کبوتره

زخم دلم خوب نشده از وقتی رفتی بدتره

فدای تو نمی دونی بی تو چه دردی کشیدم !

حقیقتو واست بگم به آخر خط رسیدم

رفتی و من تنها شدم با غصه های زندگی

قسمت تو سفر شدو قسمت من آوارگی

به خاطرت مونده یکی همیشه چشم به راهته

یه قلب تنها و کبود هلاک یک نگاهته

من میدونم‌من میدونم همین روزاعشق من ازیادت میره

بعدش خبر میدن بیا که داره عشقت میمیره

عکسای نازنین تو با چند تا گل کنارمه

یه بغض کهنه چند روزه دائم در انتظارمه

تنها دلیل زندگی! با یه غمی دوست دارم

داغ دلم تازه میشه اسمتو وقتی میارم

وقتی تو نیستی چه کنم با این دل بهونه گیر

مگه نگفتم چشاتو از چشم من هیچ وقت نگیر

حرف منو به دل نگیر همش غم غریبیه

تو رفتی من غریب شدم چه دنیای عجیبیه!

میگم شبا ستاره ها تا می تونن دعات کنن

نورشون بدرقه پاکی لحظه هات کنن

تنها دلیل زندگیم!

با یه غمی دوستت دارم...
از سروده هاي مريم حيدرزاده
نوشته شده در جمعه 22 / 3 / 1392برچسب:,ساعت 12:37 AM توسط ف.ع| |

نوشته شده در جمعه 22 / 3 / 1392برچسب:,ساعت 12:27 AM توسط ف.ع| |

نوشته شده در جمعه 22 / 3 / 1392برچسب:,ساعت 12:18 AM توسط ف.ع| |


کسی را می‌خواهم، نمی‌یابمش

می‌سازمش روی تصویر تو

و تو با یک کلمه فرو می‌ریزی‌اش

تو هم کسی می‌خواهی، نمی‌یابیش

می‌سازی‌اش روی تصویر من

و من نیز با یک کلمه …

اصلا بیا چیز دیگری نسازیم

و تن به
زیبایی ابهام بسپاریم

فراموش شویم در آن‌چه هست

روی چمن‌های هم دراز بکشیم

به نیلوفرهامان فرصت پیچش بدهیم

بگذار دست‌هایم در آغوش راز شناور شوند

رویای
عشق در همین حوالی مبهم درد است شاید!

نوشته شده در جمعه 22 / 3 / 1392برچسب:,ساعت 12:16 AM توسط ف.ع| |


از فکر من بگذر خیالت تخت باشد
من می تواند بی تو هم خوشبخت باشد
این من که با هر ضربه ای از پا در آمد
تصمیم دارد بعد از این سرسخت باشد
تصمیم دارد با خودش ،با کم بسازد
تصمیم دارد هم بسوزد ،هم بسازد

خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد
نخواست او به من خسته بی گمان برسد
شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت
کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد
چه میکنی اگر او راکه خواستی یک عمر
به راحتی کسی از راه ناگهان برسد
رها کند برود از دلت جدا باشد
به آنکه دوست ترش داشته به آن برسد
رها کنی بروند تا دوتا پرنده شوند
خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد
گلایه ای نکنی ، بغض خویش را بخوری
که هق هق تو مبادا به گوششان برسد
خدا کند که نه…!!نفرین نمیکنم که مباد
به او که عاشق او بوده ام زیان برسد
خدا کند که فقط این
عشق از سرم برود
خدا کند که فقط زمان آن برسد

 

نوشته شده در جمعه 22 / 3 / 1392برچسب:,ساعت 12:9 AM توسط ف.ع| |


Power By: LoxBlog.Com